شنبه 9 اردییبهشت 91
وروجکم امروز خیلی روی پاهات راحت تر می ایستادی ومیخواهی راه بری و خیلی خوب می تونی استقلال داشته باشی اما می ترسی و نمی خوای دستت رو ول کنی
امروز خیلی دوست داشتی برات کتاب بخونم و منم تا شروع می کردم برات کتاب بخونم سریع دست می زدی و عسلی و شهربازی رو که خاله جون برات خریده بود رو خیلی دوست داری و با ذوق فراوان میگی ع یعنی عسلی .الله اکبر گفتن که به سجده رسیده و سجده می کنی میخوام اون لحظه بخورمت .
واقعا این روزها خیلی بانمک تر شدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی